دوباره سلام


بروبچه های سوم ادبیات

خاطرات.شیرین کاریای ما

به نام خدا

سلام بروبچ سوم ادبيات عزيز. چه خبر؟ همه چي خوبه؟ اين چندوقت (چه وقتي مشهد بودم، چه بعدش) هرچي اومدم ، ديدم نخير خبري نيست كه نيست. يعني اگه من نباشم اين وب نه بايد آپ بشه نه چيزي؟ يعني خبري نبوده؟ آخه ميدونم كه بوده. حالا خبري هم نبود بعد از اون تغيير سرور مي اومدين يه مطلبي،شعري، چيزي ميذاشتين.اي بابا!

خب بگذريم. با مدرسه و احساس شروع دوباره و اول مهر چه ميكنيد؟ من يكي كه اساسا ريخته ام  به هم.   از بس كه مدرسه رو دوست مي دارم.  يه سري خاطرات هم كه بهتره آدم اصلا يادش نياد از مدرسه.من گاهي فكرشو كه ميكنم مي بينم اگه بخاطر بعضي از بچه ها نبود، اصلا مدرسه رو بيخيال ميشدم. اونقدر كاراي مهم دارم كه مدرسه بينشون گمه. ميگن يه نادون يه چيزي مثل مدرسه رو اختراع ميكنه، صدتا عاقل نميتونن رفع و رجوعش

كنن.    

راستي يادم رفت. بايد به اسما تبريك بگم. بالاخره يه رفيق فابريك گذشته اي، چيزي گفته ن ديگه........!( هرچند شايد اين مطلبو نخوني ، ولي بازم بابت نيومدنم عذر ميخوام و واست آرزوي خوشبختي ميكنم. كاش هميشه خوشحال باشي.)

اما ........

اما چي؟

اما اينا رو واسه اون دوستي مينويسم كه اين چندوقته دلش گرفته بود. كاش ميشد دل كسي رو نشكنيم ......  

براي تو :

دارم مي روم
براي دلت كه از ما گرفته، نماز آيات بخوانم؟

روزهاي بدون تو را هرگز نخواهم شمرد
تا هميشه فكر كنم همين ديروز بود...

اينجا مهم نيست كجاست
همه جا، بدون تو، دور است.

بهترین باش........

اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی،بوته ای در دامنه ای باش،

ولی بهترین بوته‌ای باش كه در كناره راه می‌روید.

اگر نمی‌توانی بوته‌ای باشی،علف كوچكی باش و چشم‌انداز كنار شاه راهی را شادمانه‌تر كن.......

اگر نمی‌توانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش،

ولی بازیگوش‌ترین ماهی دریاچه!

همه ما را كه ناخدا نمی‌كنند، ملوان هم می‌توان بود.

در این دنیا برای همه ما كاری هست كارهای بزرگ،

كارهای كمی كوچكتر و آنچه كه وظیفه ماست،

چندان دور از دسترس نیست.

    اگرنمی‌توانی شاه راه باشی،كوره راه باش

 اگر نمی‌توانی خورشید باشی، ستاره باش

با بردن و باختن اندازه ات نميگيرند

هر آنچه هستي، بهترينش باش..........

از طرف :   زينب

 

به قول شاعر : كسي را كه برنجاند تورا هرگز نمي بخشم .....



نظرات شما عزیزان:

زکیه
ساعت16:59---26 شهريور 1390
سلام علیکم برو بچ من اص دیگه یادم از دوستای وبیم رفته بودا
راسیاتشم چون میدیدم تو وب بیشتر اوقات دعواس نمیومدم نمی تونستم ببنیم دوستام دعوا میکنن حالا حالو احوال چطوله؟
نمیدونم اگه اینو بگم شاید مسخرم کنید یا ولی من به خودمو نیکو تولد آقامون و برد استقلالمونو تبریک میگم
بازم به معرفت زهرا ش.نیکو دیشب یه پیام داد یه تبریکی گف حالا بلاخره دیگه کهکشانیم دیگه
به قول آقاضیامون امیدوارم حالتون حسابی خوب باشه و الهــــــــــــــــــی بترکه چشی که نمیتونه خوشیمونو ببینه
فعلا


اونی که دلش گرفته...
ساعت14:36---26 شهريور 1390
سلام زینب جونم عزیزم.واقعا نمیدونم اگه توویکی دیگه ازبچه هاتوکلاس نبودیدمن بایدچیکارمیکردم؟؟؟!!!خیلی دوست دارم عزیزم.این جزو معدوددفعاتیه که دارم به 1نفرمیگم دوسش دارم.حتی تعدادش به انگشتای دستم نمیرسه.چون معتقدم عشق رو نبایدلوث کردوگفتن دوست دارم ارزش داره باید به کسی تقدیمش کرد که ارزششو داشته باشه.پس تقدیم به تو تک رفیق لحظه هام

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 25 شهريور 1390برچسب:,ساعت 15:28 توسط دوستان|


آخرين مطالب
» پایان مدرسه
» کوروش
» به بهانه آپدیت
» شهریار
» هـــــــــــــورا
» دوباره سلام
» به نام خدای مهربون
» یه شعر و چندتا حرف کوچولو
» یه شعر از مولانا
» طنز
» بخند
» بچها سلام
» مهربانترین خدا
» الا بذکر الله
» شعر سهراب سپهری به سبک دهه 90-80 (نامردین اگه نظر ندین)
» یادش بخیر!
» امسال هم هر جوری بود تمومید!
» تمومید !
» اولین پست من
» موتور
Design By : Pichak